جدول جو
جدول جو

معنی تشت زرین - جستجوی لغت در جدول جو

تشت زرین
تشتی که از زر ساخته شده
کنایه از خورشید
تشت زر
تصویری از تشت زرین
تصویر تشت زرین
فرهنگ فارسی عمید
تشت زرین
(تَ تِ زَرْ ری)
کنایه از خورشید است. (برهان) (آنندراج). تشت زر. آفتاب. (فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطباء). و رجوع به تشت زر و تشت آسمان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تشت زر
تصویر تشت زر
تشتی که از زر ساخته شده
کنایه از خورشید
تشت زرّین
فرهنگ فارسی عمید
(خِ تِ زَرْ ری)
خشت طلائی. کنایت از آفتاب عالمتاب است. (از انجمن آرای ناصری) (از برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ / شِ یِ زَرْ ری)
شرارۀ آتش را گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(خِ تَ کِ زَرْ ری)
کنایت از آفتاب عالمتاب. (از برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَ)
ده کوچکی از بخش رامیان شهرستان گرگان است که در بیست وهفت هزارگزی خاور رامیان و دوهزارگزی باختر شوسۀ گرگان - شاهرود واقع است و 30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(ج زَرْ ر)
افسری از زر. تاج ساخته شده از طلا، کنایه است از شعلۀ شمع و چراغ و غیره:
تا نبود این تاج زرین بر سرش استوده بود
شمع افتاد از هوای سر فرازی درگداز.
کلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ فَتَ / نَ تَ)
کنایه از گرفتن آفتاب و ماه بود. (انجمن آرا). کوفتن مس و جز آن به هنگام گرفتن ماه و آفتاب و این رسم ولایت است و درهندوستان هنگام آبله برآوردن کودک اگر رعد و برق درخروش آید، همین عمل میکنند. (آنندراج) :
روی تو چو ماه است و مرا سینه چو تشت
من تشت همی زنم که مه بگرفته.
(از انجمن آرا).
بر ماه گرفته تشت میزد.
زلالی (از آنندراج).
و رجوع به تشت شود
لغت نامه دهخدا
(تَ تِ زَ)
کنایه از آفتاب جهانتاب. (برهان) (آنندراج). تشت زرین. آفتاب. (فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطباء) :
مگر روز قیفال او راند خواهد
که تشت زر ازشرق رخشان نماید.
سراج الدین سکزی (از انجمن آرا).
، تشتی از طلا. و رجوع به طشت زر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشه زرین
تصویر پشه زرین
شراره آتش
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که بر تشت می کوبد، کسی که ریتم سما را با تشت به اجرا
فرهنگ گویش مازندرانی